مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام
میتپد هر لحظه قلبم در هوایِ شهرری زائرم! عمریست هستم آشنایِ شهرری حاجتم را بیبرو برگرد میگیرم سریع از دو دست حضرت مشکلگشایِ شهرری دستخالی رد نخـواهد کرد مانند حسن سـائـلـم بر آسـتـانِ مـجـتـبـایِ شهر ری خواندمش عبدالعظیم و پیش او تعظیم کرد پا به پایم، رو به صحنش جایجایِ شهرری أشهدُ أنّ حـسن را دوست دارم بـشـنوم در اذانِ صبح از گـلدستههایِ شهرری پرچم مشکی به روی گنبدش گریان شده نیـمـۀ شـوّال شد روز عـزایِ شهر ری داغدارش شد امام هادی و با حال زار اشک جاری میشود از سامرایِ شهرری خواندهام از قبرهای غرقِ در خاکِ بقیع نیمه شبها گوشۀ صحن و سرایِ شهرری سالهای سال؛ گریان! روضهخوانها خواندهاند از شهید تشنه لب در کربلای شهرری! |